مسیری که برنگزیدم

 

مسیری که برنگزیدم

 

جنگل پاییزی

 

رابرت فراست شاعر آمریکایی شعری دارد با همین عنوان؛

 این شعر به جنگلی مملو از برگهای زرد و جاده‌ای دو راهه که مقابل شاعر قرار دارد، اشاره میکند.

تردیدش در انتخاب مسیر و مسئولیت این انتخاب و آنچه بر دوش او قرار خواهد گرفت؛ مفهوم آشنایی است برای تمام لحظاتی که ناگزیر به انتخاب شده‌ایم!!

و در نهایت، مسیر کمتر انتخاب شده و راه کمتر رفته را برمی‌گزیند .

وقتی به مسیر زندگی‌ام نگاه می‌کنم، میبینم آنچه که در این راه و حرفه وکالت برگزیدم این چنین بوده و هست .

ما ناگزیریم به اعتماد و اعتلا،  تا جامعه امروز ما رنگی واقعی تر و لحظاتی امیدوار کننده تر را تجربه کند.

در طول این مسیر که تا به اینجا پیموده ام با افکاری آشنا شدم که با وجود تازگی آن ، ژرف و مسئولانه هستند. همیشه با خود اندیشیده ام که گویا هر نسل قرار است نتیجه اتفاقات پیشرو نسل پیش از خود باشد. چرا که ما همه در این گردونه چرخان به دنبال تعالی و کمال  هستیم .

رابرت فراست در ادامه این شعر و تردیدش بیان میکند که هر دو راه یکسان است و می‌توانیم در آن تعادل و انصاف را بیابیم و ببینیم.

اینکه ما کدام راه را در پیش می گیریم بدون شک معلول عوامل متعددی است ؛ و اینکه چگونه به هدف می رسیم نیز تحت تاثیر شرایط گوناگونی میباشد .

ما برای به روز شدن از یک سو ،نیازمند نیروی انسانی جوانی هستیم که از دل جامعه ی ملموس پیرامونمان بیرون آمده است و از سویی دیگر  بهتر است  فراموش نکنیم اساتید و متخصصانی را که پیشتر این ره را ، با دانش،معرفت، تلاش و  همت بلند خود، برای آیندگان هموار نمودند.

۵
از ۵
۲ مشارکت کننده