پرونده‌ای با ابهام فراوان

  باید از نزدیک ببینیم دختران و پسرانی که قربانی شرایط نامطلوب خانوادگی و فرهنگی هستند و گاه تا مرز خودکشی و قصاص کشیده می شوند. دیروز رای پرونده موکلم «فرید» به اتهام مشارکت در قتل عمد مرد مسلمان و ضرب و جرح عمدی صادر شد. پنج سال از روزهای نوجوانی فرید که حالا در آستانه ۲۱ سالگی هست در دادسرا، معاینات پزشکی قانونی، بازجویی‌های متعدد در آگاهی، نگهداری در …
ادامه مطلب

زنان قدرتمند یا زنان قهرمان

  زنان قدرتمند یا زنان قهرمان راستش مدتی است ذهنم به این واژه ها که اخیرا از اطرافیانم زیاد می‌شنوم و یا هشتک آن را در کنار عکس‌ها می‌بینم، مشغول شده است. هیچ وقت تمایلی نداشتم با این صفت‌ها با همه محبتی که دیگران به من داشتند شناخته شوم. به نظرم نوعی ضد زن بودن در دل آن نهفته است. این عبارات ته‌مایه دلسوزی برای زنان دارد یا دستکم با این …
ادامه مطلب

نتیجه بله گفتن اجباری این می شود

  میپرسم: چرا دخترت را در سن ۱۲ سالگی آن هم در شرایطی که به بلوغ جنسی نرسیده بود، شوهر دادی که حالا بعد از گذشت سه سال از ازدواجش، با دوست پسرش به تهران فرار کند؟!   پدر در حالیکه سرش را با استیصال تکان می دهد و با نگرانی از حال دخترش که در کانون اصلاح و تربیت به اتهام رابطه نامشروع نگهداری می شود، می‌گوید: همه ما …
ادامه مطلب

این تماس از زندان است

این تماس از زندان است. هرجایی و هر کاری داشته باشم، ول میکنم و بلافاصله تماس کیوان را از زندان جواب می دهم.   حالش را جویا میشوم و از مسئولیت جدیدش در کتابخانه زندان می پرسم.   از رمان جنگ و صلح تولستوی تعریف میکند که به تازگی تمام کرده و بعد مثل همیشه شروع میکند از مواد قانونی، بخشنامه، نظریه مشورتی و هر راهکار قانونی حرف میزند که …
ادامه مطلب

اعدام و قصاص چقدر شرایط جامعه را بهتر کرده است؟!

  اعدام و قصاص چقدر شرایط جامعه را بهتر کرده است؟!   ساعت حوالی ۹ صبح است. با تجربه ای که از شعبه دادگاه در پرونده های قبلی دارم، مضطرب ایستاده‌ام تا موکلم را از کانون اصلاح و تربیت بیاورند و با او چند کلمه‌ای قبل از جلسه حرف بزنم. دم در ورودی بازرسی بدنی جدی‌تری نسبت به بقیه روزها انجام می‌دهند. دادگاه پر از رفت و آمد کارمندان و …
ادامه مطلب

من ترنس هستم

من ترنس هستم   در دفتر شعبه دادگاه نشسته بودم که زنی با چادر مشکی یکهو وارد شد. سراسیمه نشست. روسری گلدارش را جلو کشید، گره آنرا محکم تر بست و در حالی که رژ لب صورتی اش را با دستمال پاک می کرد، رو به من کرد و گفت: خانم، شما وکیل هستی؟ گفتم : بله در حالی که اشک از گوشه چشمانش جاری شد، شروع کرد به نفرین …
ادامه مطلب

مینا داستان تجاوزش را از سر تعریف می‌کند

  مینا داستان تجاوزش را از سر تعریف می‌کند   شادم که ز شادی جهان آزادم یک ساعتی به شروع جلسه دادگاه موکلم مانده و در طول مسیر با همه بیم‌ها و امیدها برای جلسه، این شعر از پادکست احسان عبدی پور با لهجه زیبای بوشهری در گوشم طنین انداز می شود. می‌گوید: همه دنیا قصه ای بیش نیست، ماجرای زندگی ما، از خوب یا بد بودن آن پیشی گرفته …
ادامه مطلب

شبی مادر و پدر به خاطر این بی آبرویی نقشه کشتن دو دخترشان را می‌کشند

  شبی مادر و پدر به خاطر این بی آبرویی نقشه کشتن دو دخترشان را می‌کشند   حوالی ساعت ۳ بعدازظهر است. دو ‌ساعتی هست که از جلسه دادگاه بیرون آمدم و خودم را برای جلسه بعدی به دفتر رساندم. بلافاصله پرونده جدید را از کشوی میزم بیرون می‌آورم تا قبل از آمدن موکل نگاهی به آن انداخته باشم. همینطور که ورق می‌زنم لیوان چای داغی که چند دقیقه پیش روی …
ادامه مطلب