من ترنس هستم

من ترنس هستم
من ترنس هستم     در دفتر شعبه دادگاه نشسته بودم که زنی با چادر مشکی یکهو وارد شد. سراسیمه نشست. روسری گلدارش را جلو کشید، گره آنرا محکم تر بست و در حالی که رژ لب صورتی اش را با دستمال پاک می کرد، رو به من کرد و گفت: خانم، شما وکیل هستی؟ گفتم : بله در حالی که اشک از گوشه چشمانش جاری شد، شروع کرد به …
ادامه مطلب

مینا داستان تجاوزش را از سر تعریف می‌کند

مینا داستان تجاوزش را از سر تعریف می‌کند
  مینا داستان تجاوزش را از سر تعریف می‌کند     شادم که ز شادی جهان آزادم یک ساعتی به شروع جلسه دادگاه موکلم مانده و در طول مسیر با همه بیم‌ها و امیدها برای جلسه، این شعر از پادکست احسان عبدی پور با لهجه زیبای بوشهری در گوشم طنین انداز می شود. می‌گوید: همه دنیا قصه ای بیش نیست، ماجرای زندگی ما، از خوب یا بد بودن آن پیشی …
ادامه مطلب

شبی مادر و پدر به خاطر این بی آبرویی نقشه کشتن دو دخترشان را می‌کشند

شبی مادر و پدر به خاطر این بی آبرویی نقشه کشتن دو دخترشان را می‌کشند
  شبی مادر و پدر به خاطر این بی آبرویی نقشه کشتن دو دخترشان را می‌کشند     حوالی ساعت ۳ بعدازظهر است. دو ‌ساعتی هست که از جلسه دادگاه بیرون آمدم و خودم را برای جلسه بعدی به دفتر رساندم. بلافاصله پرونده جدید را از کشوی میزم بیرون می‌آورم تا قبل از آمدن موکل نگاهی به آن انداخته باشم. همینطور که ورق می‌زنم لیوان چای داغی که چند دقیقه پیش …
ادامه مطلب